سرما خوردگی+کارها و حرفهای جدید
عسلم سلام: هفته پیش همین روزا بود که کمی حالت سرماخوردگی داشتی و شدید سرفه میکردی.و یک شب که حالت خیلی بد بود تا نصفه شب بیدار بودی و حسابی کلافه شده بودی...تا خوابت میبرد نمیتونستی نفس بکشی و با غصه از خواب بیدار میشدی.....که یکدفعه یه سرفه خیلی بد کردی و منم سریع بغلت کردم و بردمت دستشویی که اونجا بالا اوردی و الهی من فدات بشم که همونجا توی بغلم از خستگی زیاد خوابت برد و وقتی من صورتتو میشستم هم بیدار نشدی......مامانی اینقدر برای تو و مظلومیتت گریه کردم.... میخواستم توی تختت بخوابونمت که ترسیدم نتونی نفس بکشی یا تب کنی و من متوجه نشم...بخاطر همین چند شب کنار هم خوابیدیم ..... (خدارو شکر تب نکردی و الان هم خیلی بهتری .فقط ک...