پیشی کوچولو
محمد عزیزم سلام.الهی مامان فدای تو پسر شیطون بشه که اینقدر بلا شدی.چند روزه که شما پیشی مامان میشی و میری قایم میشی و مامان باید دنبالت بگرده.تا پیدات کنه.اینم یه سری از عکسای شما که مخفی شدی....
قشنگترین عشق نگاه خداوند بربندگان است.تورا به همان نگاه میسپارم...
مرا رود و تورا دریا کشیدند
مرا پایین تورا بالا کشیدند
برای خواهش چشمان من بود
که اینگونه تورا زیبا کشیدند
اخبار جدید:
*چهارشنبه هفته پیش رفتیم خونه عمه ناهید و کلی بهش زحمت دادیم.شماهم که سنگ تمام گذاشتی و حسابی شیطونی کردی.فهمیده بودی عمه به حرفت گوش میده.از بغل من میپریدی بغل عمه و بهش میگفتی ببردت سر یخچال و ...که تا میتونی فضولی کنی.خدارو شکرخونه عمه جون غذاتو کامل خوردی اینقدر هم اونجا جیغ و داد کردی که سر همه درد گرفتدست عمه جون درد نکنه
**حدود یک هفته ای میشه که به بابایی(بابای من)علاقه خیلی خیلی زیادی پیدا کردیو شدت این علاقه تا اونجایی زیاد شده که وقتی صدای بابایی رو با تلفن میشنوی میزنی زیر گریه و گوشی رو پرت میکنی که چرا بابایی اینجا نیستوقتی هم که پیش بابایی هستی فقط باید بغلش باشی و خودتو براش لوس کنی.و اگه کسی شما رو از بابایی بگیره و سرگرمت کنه.تا بابایی رو میبینی جیغ میکشی و بعدش گریه میکنی.بیچاره بابایی جدیدا وقتی شما هستی هیچ کاری نمیتونه انجام بده.فقط باید ناز شما رو بخره.وای که چه عشوه هایی میکنی برای بابایی.دل همه ضعف میره....به صدات حالت بغض میدی و میگی:بابایی...بابابابا....بابایی
نمیدونم اون همه وابستگیت به من کجا رفت.که الان از بغل بابایی بغل من هم نمیای
عاشقتم خیلی زیاد.....