پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

اولین شب جدایی

1391/12/11 3:13
نویسنده : fariba
467 بازدید
اشتراک گذاری

عسلکم سلام.الان که دارم این پست رو تایپ میکنم.ساعت 2و نیم شبه و شما تازه خوابیدی.امشب خانواده بابافرهاد اومده بودن خونمون و دایی علی ات هم به عشق عمو فرزادت اومده بود تا  با هم بازیهای کامپیوتری(فوتبال)بکنند.عمه ناهید هم زحمت کشیده بودو برات یه توپ بادی خیلی بزرگ اورده بود .که شما خیلی خوشت اومد و تا آخر شب که بخوای بخوابی باهاش بازی کردی.

**امشب دایی خونمون خوابید و من ازش خواستم توی اتاق پیش شما بخوابه و  من توی اتاق خودمون بخوابم.امشب اولین شبی هست که میخوام توی اتاقت بدون من بخوابی. ایشالا از فردا شب هم تنها میخوابی.خیلی نگرانم که میخوام تنهات بذارم.ولی دوست دارم مستقل باشی و بدون هیچ ترسی تنها بخوابی.جدیدا حس میکنم داری به حضورم عادت میکنی.دلم نمیخواد پسرکم ترسو باشه  و نتونه تنهایی بخوابه.ولی محمد باور کن جدا شدن ازت واقعا برام سخته.اصلا دلم نمیاد تنها بخوابونمت ولی برای خودت بهتره عزیزکم......بعضی وقتها احساسات مادرانه به ضرر بچه ها تموم میشه.نمیخوام با خودخواهی خودم مانع استقلالت بشم.خیلی دوست دارم نفسم....بغلماچ

***دیروز صبح داشتم شیر توت فرنگی میخوردم که دیدم داری بدجور بهم نگاه میکنی.منم نی شیر رو گذاشتم توی دهانت اولش نی رو گاز گرفتی .ولی بعدش مک زدی و تونستی برای اولین بار از نی استفاده کنی.نمیدونی چقدر لذت میبرم از بزرگ شدنت.قلبقلبمنم  وقتیکه دیدم میتونی با نی مایعات بخوری ابمیوه ات رو که هر روز با سرنگ بهت میدادم.  توی لیوان نی دارت ریختم و شماهم آبمیوه ات رو خوردی عکسهاش رو آخر پست برات میذارم....راستی دیشب بابایی ساندویچ و دلستر خریده بود و با مامانی و دایی اومدن خونمون تا دورهم ساندویچ بخوریم.شما هم که تازه طرز استفاده از نی رو یاد گرفته بودی. با اصرار میخواستی دلستر رو با نی بخوری منم بر خلاف عقیده خودم که اصلا دوست ندارم این جور چیزارو بخوری.نی دلستر رو توی دهانت گذاشتم وشما هم بعد از اینکه میک زدی از اینکه گاز داشت ترسیدی و خودتو به بابایی چسبوندی تا بغلت کنهخندهقهقههفکر نکنم دیگه هوس خوردن این قبیل چیزارو بکنی!!!!!!!

راستی عزیزم چهار شنبه 9 اسفند 15 ماهگرد زندگیت بود.بهت تبریک میگم و بهترینها رو برات آرزو میکنم.قلبقلبقلبماچماچماچبغلبغلبغل

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان یاسمن و محمد پارسا
11 اسفند 91 3:07
فداش بشم من اما مامانی من باید پیش بچه ها بخوابم یعنی اشتباه می کنم اما نمی تونم ازشون جدا شموای خدا چه بانمک داره نی و مک میزنه قربونت بشم من
مامان یاسمن و محمد پارسا
11 اسفند 91 3:09
مامانی جون دیگه بهمون سر نمی زنی
مسابقه
11 اسفند 91 13:47
مسابقه عكس ني ني ها شروع شد فقط 5 دقيقه وقت لازم است تا در مسابقه شرركت كنيد حتما شركت كنيد ضرر نميكنيد http://mosabeqe.niloblog.com/
مامان درسا
11 اسفند 91 15:12
سلام عزیزم
چه جالب،اتفاقا درسا خانم هم دیشب اولین شب جداییش بود.خیلی ناراحتم.دلم می خواد پیش من بخوابه.


وای.چه جالب!‏
مامان حسنا
12 اسفند 91 8:34
سلام ب اقای مستقل عزیزم ماهگرد تولدتو تبریک میگم ایشالا 120ساله بشی گلم
مامان دانیال
12 اسفند 91 9:45
عزیییییییییییییییزم فدات بشم پسملیه ناناز15ماهگیت مبارک ایشالا1500000000000000ساله بشی خشگلم مرد کوچک بهت تبریک میگم گلم داری مستقل میشی
شقایق مامان آرشا
12 اسفند 91 23:48
مبارک 15 ماهگی خیلی خوبه اگه جدا بخوابه
مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
13 اسفند 91 1:37
__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶____¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶__¶¶¶¶¶
¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ _¶¶¶¶¶
_¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
___¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_____¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_______¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
_________¶¶¶¶¶¶¶¶
___________¶¶¶¶
____________¶¶
_____________¶
____________¶
___________¶
__________¶
________¶
________¶
______¶
_____¶
_____¶
______¶
______¶

با بهترین آرزو ها برای جوجه کوچولو


مامان دو بهونه قشنگ برای زندگی
13 اسفند 91 1:40
مامانی مگه شما شبا به گلپسرت شیر نمیدی من متاسفانه هنوز پرستش رو تو تختش هم نمیزارم چسپیده به خودم میخوابونمش و میدونم کارم خیلی اشتباهه ولی متاسفانه احساسم بر عقلم غلبه داره

این پسر ما شبا تا صبح شیر نمیخوره.البته محمد شیرخشک میخوره
مامان آنی
17 اسفند 91 18:31
الهی قربون اون دلستر خوردنت جیگر طلا تو فعلا فقط آبمیوه بخور قربونت برم می دونی چقدر بامزه داری با نی میخوری