پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 10 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

من مادرت هستم...

تقدیم به فرزندم زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود بزرگ نشو مادر. آرام آرام پیش برو گلم. آنجا که عمر وزن می گیرد دنیا به قدری سبک می شود که هیچ هیجانی برای پیمودنش نخواهی داشت. آن سوی سن و سال خبری نیست . کودکی کن ، از ته دل بخند به...
26 مرداد 1394

روز پسر مبارک

💓روز پسر مبارک💓 امروز تو تقویم هخامنشی روز پسره... ﺭﻭﺯ ﭘﺴﺮ ﻣﺒﺎﺭكــ  بابايي هاي اينده  سلطان غــرورا تكيه گاهاي محكــم غيرتيـــاي خواستنــي تـه ريش دارا گــُل پسـرا كه دنياشون پر از پیراهــن و شلواره پر از کتونی و کالج و ادکلن قربون صدقه هایی که از مادرشون میرن چشم غره هایی که به باباهه میره صاحب تلفن های 1 دقیقه ای  عاشقهای مطلق مامانا ابهت دستهای مردونه سر گذاشتناشون روی پای مادر عاشقان سیب زمینی سرخ کرده آهنگ گوش دادنای نصف شب,تو اتوبان با ناراحتی ﺑﻪ یه عکس نگاه کردن دوش گرفتنای 5 دقیقه ای قولهایی که وقتی میدن رد خور نداره کلمه های ر...
9 اسفند 1393

از من نپرس چقدر دوستت دارم

"از من نپرس چقدر دوستت دارم" اينجا در قلب من حد و مرزي براي حضور تو نيست به من نگو که چگونه اینقدر به تو وابسته ام مگر ماهي بيرون از آب ميتواند نفس بکشد مگر مي شود هوا را از زندگيم برداري و من زنده بمانم بگو معني تمرين چيست ؟ بريدن از چه چيز را تمرين کنم ؟ بريدن از خودم را ؟ مگر هميشه نگفتم که تو هم پاره اي از تن مني ... از من نپرس که اشکهايم را براي چه به پروانه ها هديه مي دهم همه مي دانند که غم تو روحم را مي آزارد تو خود پروانه ها را به من سپردي که ميهمان لحظه هايم باشند نگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگير...  که 3 سال است در هوای تو نفس میکشم از من ﻧﭙﺮﺱ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ...
7 بهمن 1393

من مادر یک پسرم

من مادر یک پسرم. ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺤﺒﺖ می کنم ﺍﻭﻧﻘﺪﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ ﺑﺎﻋﺸﻘﺶ ﻣﺚ ﯾﻪﭘﺮﻧﺴﺲ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﮐﻨﻪ ﺗﺎ زنش ﺑﻔﻬﻤﻪ ﮐﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﺗﻮﺩﺳﺘﺎﯼ ﯾﻪ ﻣﻠﮑﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ !! ﺭﻭﺯﺍ ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﭼﻨاﻥ ﺑﺎ ﻣﺤﺒﺖ ﺑﻐﻠﺶ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﻪ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﺎﺷﻘﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﻮﻡ ﻭﺟﻮﺩﺵ ﯾﺎﺩ ﺑﮕﯿﺮﻩ! ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩﻣﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺧﺼﻮﺻﺎ ﻫﻤﺴﺮﺷﻮﻥ ﺗﺸﻨﻪ ﻣﺤﺒﺘﻨﺪ ﻭ ﭘﻨﻬﻮﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﻼﻗﻪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺸﻮ ﺳﺮﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ! ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺎ ﺍﻗﺎﺑﺎﻻ ﺳﺮ ﻭ ﺳﺎﯾﻪ ﯼ ﺳﺮ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻥ ، ﻋﺸﻖ ، ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻥ! ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺩﻝ ﻋﺸﻘﺶ ﺭﻭ ﻧﺸﮑﻮﻧﻪ ، ﭼﻮﻥ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻪ ﺗﺮﻣﯿﻤﺶ ﮐﻨﻪ ! ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﺍﻭﻧﻘﺪﻋﺎﺷﻘﻮﻧﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﻧﮕﺎ ﮐﻨﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻗﺤﻄﯽ ﺁﺩﻣﻪ !! ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻡ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﺩﻡ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮ ﻋﺎﺷﻘﻮﻧﻪ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﻪ...
7 بهمن 1393

مادر که باشی

مادر که باشی گاهی انقدر نخوابیدی که چشمانت هنگام شیر خوردن نوزادت روی  هم میرود و ناگاه چشم باز میکنی و میبینی فقط چند ثانیه ای گذشته و تو باز هم  از ترس خفه نشدن کودکت از خواب پریده ای... مادر که باشی گاهی آنقدر نرم میشوی که وقتی نیمه شب برای چندمین شب که  کودک 5 ماهه ات از خواب برمیخیزد و با چشمان بسته و خواب آلوده گریه که نه جیغ و  ناله میزند.کمی صبر میکی اما به ناگاه می شکنی و میباری پا به پای کودکت... مادر که باشی گاهی پاهایت برایت حکم دست هایت را دارند وقتی کودک گریانت در آغوش توست و لحظه ی نمیتوانی از او دست بکشی و کاری انجام بدهی  وسیله ای که لازم داری با دست پا بر میداری... مادر که باشی گاهی...
3 دی 1393

حرفهای مادرانه

روزهای دوشنبه از صبح تا ساعت 6 کلاس دارم، شما هم خونه مریمی میمونی تا بیام دنبالت.حدود ساعت 7 و نیم میرسیم خونه.بعضی شبها مثل امشب انقدر خسته ای که ساعت 8 شب میخوابی.تا دیدم اینقدر خسته ای شامت رو اوردم که تا خوابت نرفته بهت بدم.ولی قاشق پنجم بود ک توی بغلم خوابت برد و لقمه غذا توی دهنت نجویده مونده بود.بوست کردم،صدات کردم تا لقمه ات رو قورت دادی. بابا بغلت ر و گذاشتت توی تختت.منم خیلی خسته ام ولی خوابم نمیبره،بابا تا الان داشت برنامه 90 رو نگاه میکرد و حدود 5 دقیقه است که خوابیده.خیلی دوستون دارم. میدونی گلم من خیلی از زندگیم راضیم خدا همه چیزای خوب رو بهم داده، ی پسر دسته گل،شوهر خوب،پدر و مادر مهربون،سلامتی و دل خوش.چیزی از اینا مهمتر ت...
25 آذر 1393

آدمهای ساده را دوست دارم

آدمهای ساده را دوست دارم. همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند.  همان ها که همیشه هستند، برای همه هستند. آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛  عمرشان کوتاه است. بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوء استفاده می کند  یا زمینشان میزند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد. آدم های ساده را دوست دارم. بوی ناب “آدم” می دهند. ...
19 تير 1393

شبها که تو میخوابی

شبها که تو میخوابی و مژه های بلندت را بر هم میگذاری .فرصتی میابم که با آرامش نگاهت کنم و غرق لذت شوم از بودنت ،چشمانم غرق اشک میشود از خواستنت،و فقط من هستم و تو و خدایی که تورو به من بخشید... شبها که تو میخوابی و من با تمام وجود هوایت را نفس میکشم و میگذرند ثانیه ها و دقیقه ها و شاید ساعتها و ساعتها که من مست چشمانت ،حتی پلک برهم نگذاشته ام و درگیرم با خاطراتت و چه دلتنگ میشوم برای دیروزها... شبها که تو میخوابی و بی هیچ دغدغه و فکر و خیالی سرت را روی بالش میگذاری ، من غرق میشوم در افکار درهم مادرانه ام و نقشه هایی که در سر دارم برای آینده ات، گاه لبخند میزنم و گاه بغض میکنم، و در آخر با لمس گونه ها و لبهایت آرامش میگیرم و برا...
18 تير 1393

عروسک

دو سال دیگه که پسرم بزرگتر شد... ﭘﺴﺮﻣﻮ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﻫﺮ ﮐﺪﻭﻣﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﻨﻪ ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﻭﺳﮏ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺷﻪﭘﺲ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ... ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﭘﺴﺮﻭﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﻣﺎﺷﯿﻦﺑﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ ؛ ﺑﻬﺶ ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﻡ ﺟﺎﯾﺰﻩ ﺧﻮﺏ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩﻥﺍﺯ ﻋﺮﻭﺳﮑﺶ ﯾﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ ! ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪ ﺑﺎ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻋﺮﻭﺳﮏﺑﮕﺮﺩﻩ ! ﺑﻬﺶ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺪﻡ ﺍﮔﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭﻣﺮﺍﻗﺐ ﺍﻧﺘﺨﺎﺑﺶ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻨﻬﺎ ﻣﯿﺮﺳﻪ … ﺍﯾﻨﺎﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻢ ﺗﺎ ﭘﺴﺮﻡ ﯾﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺸﻪ ﻧﻪ ﯾﻪ ﻧﺎﻣﺮﺩ !...   ...
4 ارديبهشت 1393