سرما خوردگی+کارها و حرفهای جدید
عسلم سلام:
هفته پیش همین روزا بود که کمی حالت سرماخوردگی داشتی و شدید سرفه میکردی.و یک شب که حالت خیلی بد بود تا نصفه شب بیدار بودی و حسابی کلافه شده بودی...تا خوابت میبرد نمیتونستی نفس بکشی و با غصه از خواب بیدار میشدی.....که یکدفعه یه سرفه خیلی بد کردی و منم سریع بغلت کردم و بردمت دستشویی که اونجا بالا اوردی و الهی من فدات بشم که همونجا توی بغلم از خستگی زیاد خوابت برد و وقتی من صورتتو میشستم هم بیدار نشدی......مامانی اینقدر برای تو و مظلومیتت گریه کردم....
میخواستم توی تختت بخوابونمت که ترسیدم نتونی نفس بکشی یا تب کنی و من متوجه نشم...بخاطر همین چند شب کنار هم خوابیدیم .....(خدارو شکر تب نکردی و الان هم خیلی بهتری .فقط کمی ابریزش بینی داری)
چندشبی که پیش هم خوابیدیم.صبحها که شما از خواب بیدار میشدی.انگشت اشاره ات رو فرو میکردی توی چشم من که من هم بیدار شم و تا من چشمامو باز میکردم .میخندیدی و میرفتی سراغ شیطونیهات...و منم با این وضع بیدار میشدم....
تازگی:
گلکم کلمات :عمه....عمو...اسب...جیش ....رو تازه یاد گرفتی....
وقتی بهت میگم :نی نی چکار میکنه؟؟؟شما هم:صدای گریه نی نی در میاری و دستای مشت کردتو جلوی صورتت تکون میدی.....
از صدای جاروبرقی از همون اول میترسیدی و هنوز هم کاملا وحشت داری و تا جارو برقی روشن بشه میری یه کنج اتاق میشینی و خودتو کوچولو میکنی....(مثلا قایم میشی)
یاد گرفتی که دست بدی....
تا حمام رو میبینی سرتو میشوری....(با دستت میزنی به پشت گوشت)
وقتی میگم زبونت کو؟زبون خوشگلتو در میاری...
وااای...واااای....وای......یاد گرفتی گاز بگیری.....
دست و بینی و چشم و زبونت رو میشناسی....
هر کسی که بهت بگه ممه کو؟؟؟؟(مرد یازن)یقه لباسشو میکشی جلو وتوی لباسشو نگاه میکنی....
وقتی با همدیگه تنهاییم و میخوام با گوشیم ازت فیلم بگیرم....میخوای بیای سمت من و از توی گوشی فضای بیرون رو ببینی.....یعنی دوست داری ببینی من از چی فیلم میگیرم.....که اینجوری من هم موفق به فیلم گرفتن نمیشم و شما از من و سقف فیلم میگیری...
عاشق خوردن مرغ سوخاری هستی....
فعلا همینها یادم بود...بقیه اش که یادم بیاد توی پستهای بعد مینویسم.....
قربونت برم که کم کم داری پیشرفت میکنی و چیزای جدید یاد میگیری.....
از خدا برایت چیزی را میخواهم.که جز خدا در باور هیچ کس نگنجد....