پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 22 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

وابستگی

1391/11/12 0:59
نویسنده : fariba
388 بازدید
اشتراک گذاری

نزدیک یک ماهه که گل پسری داره روز به روز به من وابسته تر میشه. چه عشقی میکنم من......niniweblog.comمیاد بغلم میکنه.بوسم میکنه.وااااااااااااااااای که دیوونش میشم.بغل هر کسی که باشه تا منو میبینه میخواد بیاد بغلمniniweblog.comتوی ماشین اگر من رانندگی کنم  باید روی  صندلی خودش بشینه و من براش شعر بخونم اگر هم کسی بغلش کنه اینقدر جیغ میزنه تا همه کر شیم.نمونش دیشب که از مهمونی برمیگشتیم.نمیدونید توی بغل مامانم چه جیغای بنفشی میکشید و چطور گریه میکردگریه .دیگه منم داشت گریم میگرفت.ناراحتتوی مهمونی هم که چسبیده بود به من تکون نمیخورد. مامانم میگفت وقتیکه من رفتم لباسهامو عوض کنم که از مهمونی بریم خونمون.جوجوی منم زده زیر گریه و...........گریه.

قربونت برم که اینقدر مامان رو دوست داریماچ

.توی خونمون هم بعضی وقتا که باباش میاد بغلش کنه جیغ میزنه میاد بغل منتعجب.باباشو فقط برای بازی میخواد .البته جدیدا اگر حین بازی با هر کسی منو ببینه میخواد بیاد بغل منمتفکرنمیدونم با این وابستگیش چکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟با باباش که اینقدر دوسش داره اینجوریه حالا ببینید با بقیه چه جوره.البته بازی میکنه بغل بقیه میره اما آخرش فقط من ................منم از خوشحالی میشم اینniniweblog.com

قبلا خونه مامانم که میگذاشتمش وقتی من میومدم خوشحال میشد ولی به بازیش ادامه میداد .فقط یکبار که کمی دیر برگشتم.وقتی منو دید بهم چسبید و اصلا از بغلم جایی نمیرفت.(ببخشید گلم بخدا نمیشد ببرمت نفس مامان.من بیشتر دلتنگت شدم جیگری....فکر کنم ٨ ساعت پیشت نبودم.بازم ببخشیدناراحت)ولی الان اگه یک ساعت من نباشم .تا منو میبینه میاد توی بغلم و بیخیال بازیش میشه.آآآآآآآآآآآخ که من بی تو دیوونه میشمniniweblog.com

                                جوجه کوچولو منم وابسته توام عزیزکم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (8)

زهرا
12 بهمن 91 1:27
آخیی الهی چه نی نی بامزه ای
mami ye fe3ghel
12 بهمن 91 2:18
mamnun az inke omidin pi6emun
مامان یاسمن ومحمد پارسا
12 بهمن 91 7:32
فداش بشم من ناز پسرو مامانی هیچوقت تنهاش نذار عزیزم و بمیرم وقتی نیستی دلش مثل یه کنجیشک تاب تاب می کنه انشالاه سایه پر مهرتون همیشه بر سرش باشه


ممنونم خاله جونی
مامان پرنیا
12 بهمن 91 14:46
واای عزیزم چقدر ناز ...پرنیا هم خیلی به من وابسته است ولی تا این حد نیست ولی خیلی خوبه بهت وابسته است من از این جور بچه ها خوشم میاد


میترسم همینجوری بمونه.برای خودش ناراحتم.
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
12 بهمن 91 17:59
سلام عزیزم نمیدونم آدرست و درست پیدا کردم یا نه چند روز پیش ی نفر با اسم fariba برام کامنت گذاشته بود ولی آدرس نداشتـــ الان از طریق یکی از وب ها آدرست و پیدا کردم اگه درست گفتم و خودت بودی بهم بگو و تا بلینکمت
فقط آدرس یادت نره ...


شماهم که آدرس نذاشتین
مامی مهتا
12 بهمن 91 23:45
عزییییییییییییییزم این دوران رو همه بچه ها میگذرونن زیاد نگران نباش و برو حالشو ببر
مامان حسنا
13 بهمن 91 13:45
وای منم خیلی دوس دارم دخملم بهم وابسته باشه منم مثه تو عشق میکنم.....البته همین الانم همینجوریه با باباشم واینمیسته


از لحظ عاطفی خیلی خوبه ولی بعضی وقتها خیلی خستم میکنه.خود بچم هم اذیت میشه
متین من
14 بهمن 91 1:57
وای فریبا جون متین هم همینطورشده بود مدتی واقعا داشتم اذیت میشدم اخه خیلی بده اگه بشه عادت هرجامیرفتم میچسبیدبه من حتی بغل باباش هم میرفت ولی نمیشه کاریش کردچون پسرامامانی هستن دوسی


درست میگی عزیزم.انشالا با مرور زمان بهتر بشن.