اولین قدم
گل پسرم سلام.الان ساعت٣٠: ٣ نیمه شبه و تو تازه خوابت برده.من جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم و فیلم میدیدم که تو اومدی و سرتو گذاشتی روی سینمو شروع کردی به آواز خوندن با چشای بسته(از ٥ماهگیت برای خودت لالایی میگفتی).چند دقیقه بعد هم خوابت برد....الهی من فدات بشممممم
منم بغلت کردم و گذاشتمت توی تختت تا آروم بخوابی.الان حدود یک ماهه که توی اتاق خودت میخوابی.منم پایین تختت میخوابم که اگر نیمه شب بیدار شدی.متوجه بشم.اما از عید به بعد باید تنها بخوابی فسقلی.غصه نخور مامانی تا اون موقع عادت میکنی
***امشب دستتو به دیوار گرفته بودی و نزدیک من ایستاده بودی .بهت نگاه کردم و گفتم بیا بغل مامان .دستتو از دیوار ول کردی و دو قدم راه اومدی و خودتو انداختی توی بغلم.این اولین بار بود که بدون تکیه گاه راه رفتی.بعد از قدم دوم هم تعادلتو از دست دادی و افتادی تو بغل خودم.نمیدونی من و بابایی چقدر ذوق کردیم .
چند بار دیگم این کارو کردیم ولی بعد از یک قدم میافتادی.خود خوشگلتم فهمیده بودی و با خنده برامون ناز میکردی.فکر میکنم تا ماه دیگه راه بیافتی.
آخ که اگه با این هیکل بامزت جلوم راه بری........میخورمت