کوتاهى مو در سه سال و 18 روزگى
پنجشنبه 27 آذر ماه حدود ساعت 4 و نيم بعد ازظهر خونه مامانى بوديم که تصميم گرفتم ببرمت آرايشگاه و موهاتو کوتاه کنم.بعد از گرفتن چند عکس از موهاى خوشگلت به کمک بابايى و مريمى دوتايى باهم به آرايشگاه اقاقيا کوچه کنارى خونه مريمى رفتيم و موهاى بلندت رو کوتاه کرديم.توى آرايشگاه هم مثل همه جاهاى ديگه باورشون نميشد که پسر باشى و کلى ازت خوششون اومد و باهات بازى کردن.چيزى که برام جالب بود اسم آرايشگر بود که هم نام من بود و جالتر اينکه خود آرايشگرت گفت که يک پسر 9ساله به اسم شايان داره که موهاى اون هم توى کوچيکى بلند ميکرده و همه فکر ميکردن دختره.تا اينکه پسرش بزرگ ميشه ميگه ميخوام برم آرايشگاه مردونه موهامو پسرونه بزنم...وقتى موهاى شمارو کوتاه ميکرد ميگفت من ياد پسر خودم ميافتم و بقول خودش موهاتو مدل موى بچگى پسرش کوتاه کرد.
گلکم از روز تولدت توى بيمارستان که موهاتو زدن ،براى جشن عمه هما آرايشگاه مردونه بردمتو جلو و کنار موهاتو مرتب کردى ولى به پشت موهات نذاشتم دست بزنه...دلم ميخواست موهاى خوشرپگ فردارت رو تا6 سالگى بلند کنم و بعد ببافم و برات نگه دارم.ولى از بس که گرمت ميشد و موقع شونه کردن اذيت ميشدى.و همينطور توى بازى و خواب هم موهات زىر بدنت و دستات گير ميکرد،تصميمم عوض شد و دلم نيومد بخاطر خودخواهى خودم تورو اذيت کنم.
از خونه مريمى به بهانه شکلات بردمت ارايشگاه(دفعه قبلى بامن آرايشگاه اومده بودى و جلوى موهات هم مرتب کرده بودى و چندتا شکلات بهت داده بودن) ولى چون آرايشگاهش فرق داشت از مريمى برات شکلات گرفتم تا اونجا بهت بدم.وقتي که دستتو گرفتم و خواستم ببرمت روى صندلى بشينى بهم گفتى:ببخشيد ميخوام موهاتو کوتاه کنم.
ميخواستم موهاتو ببافم و نگه دارم که گفتن اونجورى باىد موهاتو خيلى کوتاه کنن.ک من قبول نکردم و موهاتو جمع کردم و آوردم خونه و برات مرتب کردم تا نگه دارم.نفسم موقع کوتاه کردن موهات خيلى پسر خوبى بودى و اصلا اذيت نکردى.بعدش هم شدى يه دسته گل خوشگلتر از قبل.
عکسها رو ميزارم ادامه مطلب...
5