پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 15 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

شعر جنون گاوی(طنز)

1391/10/16 3:51
نویسنده : fariba
11,223 بازدید
اشتراک گذاری

جنون گاوی

در گوشه این جهان بیمار *جایی که به دل نمانده دلدار

گاوی دوسه در میان آخور *بودند به هم رفیق و دمخور

یک گاو نر جوان نادان * مجنون شده بود میان ایشان

میزد به در طویله اش شاخ *واندر پی آن همش بگفت آخ

آنقدز که او نمود فریاد *تن خسته شد از میان بیافتاد

اشکی زمیان چشم مستش *غلتید به روی کتف دستش

لیسید ز روی شانه آن اشک * آن رنگ پریده چنان کشک

گاوان دگر همه پریشان * در دوروبرش ز قوم و خویشان

صد حلقه به دور او ببستند * تا مهر سکوت او شکستند

گفتند مگر تورا چه حال است * دیوانگی چون تورا محال است

مارا تو مگر غریبه دانی * کاین راز نموده ای نهانی

گفتا که کنار آخور ما * یک گاو گزیده بود ماوا

حوری صفتی بلند گاوی * کاندر صفتش شگفت مانی

با صوت و ندای همچو دستان * گاوی ز نزاد انگلستان

بوده است به وصف و نام لیلی * اشکم ز میان شدست سیلی

این خاطره های او به یادم * میاید و میدهد به بادم

روزی به هوای گشت و صحبت * با یک دل پر امید و جرات

روی چمن و کنار گاری * رفتم به هوای خواستگاری

گفتم به سر حالی یا جیبی * گفتا به تو چه مگه طبیبی

دیدم که طرف چقدر ظریف است * صذتای منو یه جا حریف است

گفتم ای عزیز قهوه رنگم * ای خوشگل خوشگلا قشنگم

مو ریخته ای بروی شانه * آشوب زنی در این میانه

آنگه که بدیدمت به گلزار * زان روز بگشته حال ما زار

عاشق شده ام به خال نازت * بر چشم درشت نیمه بازت

ای من بشوم فدا و قربان * بر آن دهان همیشه جنبان

حرفی بزن و بجای نشخوار * یک چاره به پیش ما تو بگذار

ترسم که همی جنون بگیرم * از عشق تو آ خرش بمیرم

گفتا که تو عاشقی به سمم * عاشق شده ای به موی دمبم

بدبخت نحیف رنگ پریده * ای گاو جوان دم بریده

تنها میروی به خواستگاری * گوساله مگر پدر نداری؟

از دست تو بیسواد بد آه * این رسم مگر ندانی ؟ واه واه

رو با پدرت بیا به پیشم * صحبت بکند با قوم و خویشم

تا بله برون جواب بگیری * شاید فرجی بشه نمیری

گفتم که به خود چه اشتباهی * جز تو که دگر نمانده راهی

باید که عنان کنم خبر را * باید که خبر کنم پدر را

رفتم چو فشنگ پیش بابا * گفتم به حیا و شرم و ایما

بعد از دو سه فال و استخاره * با لحن مشوش و اشاره

بنگر تو کنون به حال زارم * بر عشق و جنون کشیده کارم

عاشق شده ام پدر دوا چیست * بی لیلی من نفس روا نیست

گفتا پدرم کای پسر جان * ای گاو زبان نفهم و نادان

آن گاو که از نزاد ما نیست * هم آخوریش به تو روا نیست

ناگه بزدم فغان و فریاد * یکدم بکن از شباب خود یاد

عشق است و جوانی و ندانی * من عاشقم ای پدر ندانی؟

گفتا پدرم که من آیم * هرچند کنون جوانی و خام

باشد که خودت به راه آیی * من راضی شدم به هر چه خواهی

فردا که بشد دم سحر گاه * یک بسته بخر ز یونجه و کاه

باهم برویم به خواستگاری * در زیر همان درخت و گاری

صبح سحر از میان تختم * برجستم و از طویله رفتم

رفتم ولی دلم غمین بود * بر جای شعف دلم حزین بود

در راه خریدم دسته کاه * خشکم زده شد سریع و ناگاه

قصاب به پیش چرخ و گاری * در دست گرفته تیغ کاری

لیلی مرا گلو بریده * کشته است و  اورا شکم دریده

گلچین قضا گل مرا چید * افسوس که دگر نخواهمش دید

این چرخ زمانه کی وفا کرد * تقدیر مرا از او جدا کرد

از جور و جفای مشتی عباس * آن لیلی من بگشته کالباس

از لیلی من نمانده یک مو * عاشق شده ام لیلیم کو

ای اهل طویله من خمارم * بی لیلی خود نوا ندارم

بدبخت ترم ز مرغ و ماهی * بیچاره ازین جنون گاوی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)