پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 1 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 15 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

گپی با حافظ (طنز)

1391/10/16 2:37
نویسنده : fariba
419 بازدید
اشتراک گذاری

 friend - emoticonswallpapers.com

                          گپی با حافظ

 

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس *

دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس

گفتم سلام حافظ گفتا علیک جانم *

 گفتم چگونه ای گفت در بند بیخیالی

گفتم کجاروی تو؟ گفتا خودم ندانم *

 گفتم بگیر فالی گفتا نمانده حالی

گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داری *

گفتا که میسرایم شعر سپید باری

گفتم ز دولت عشق گفتا که کودتا شد *

گفتم رقیب گفتا او نیز کله پا شد

گفتم کجاست لیلی؟مشغول ذلربایی *

گفتا شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم بگو ز خالش آن خال آتش افروز *

گفتا عمل نموده دیروز یا پریروز

گفتم بگو ز مویش گفتا که مش نموده *

گفتم بگو ز یارش گفتا ولش نموده

گفتم چرا چگونه؟ عاقل شدست مجنون *

 گفتا شدید گشته معتاد گرد و افیون

گفتم کجاست جمشید؟جام جهان نمایش *

گفتا خرید قسطی تلویزیون بجایش

گفتم بگو ز اهد آن رهنمای منزل *

گفتا که دست خود را بردار از سر دل

گفتم ز ساربان گو با کاروان غمها *

 گفتا آزانس دارد با تور دور دنیا

گفتم بگو ز محمل یا از کجاوه یا دی *

 گفتا پزو.دوو. بنز یا گلف نوک مدادی

گفتم که قاصدک کو؟آن باد صبح شرقی *

گفتا که جای خود را داده به فاکس برقی

گفتم بیا ز هدهد جوییم راه چاره *

 گفتا بجای هدهد دیش است و ماهواره

گفتم سلام مارا باد صبا کجا برد *

  گفتا به پست داده آورد یا نیاورد؟

گفتم بگو ز مشک آهوی دشت زنگی *

 گفتا که ادکلن شد در شیشه های رنگی

گفتم سراغ داری میخانه ای حسابی *

گفت آنچه بوده از دم گشته چلو کبابی

گفتم بلند بوده موی تو آن زمانها *

 گفتا به حبس بودم از ته زدند آنها

گفتم شما و زندان؟حافظ مارو گرفتی *

گفتا ندیده بودم هالو به این خرفتی       

                  

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)