پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 8 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 22 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

قدم به قدم

1391/10/12 3:32
نویسنده : fariba
396 بازدید
اشتراک گذاری

اولین قدم.....دومین قدم.......سومین قدم.........

اولین گام ......دومین گام........سومین گام......

در پس اولین قدم افتادن بود و در پس دومین گام شکست.......ودر پس هر شکست تلاشی مضاعف برای ایستادن.......برای راه رفتن.....برای تثبیت قدرت خود........ .

وتو ستاره درخشان زندگی من ایستادی بر روی دو پایت.ایستادی و با خنده به من نگریستی و در  چشمان شفافت خوشحالی از شاهکاری که در حال انجامش بودی به وضوح دیده میشد وآنگاه که تعادلت را از دست دادی و افتادی دوباره مصمم تر از قبل با همان خنده معصومت ایستادی و به من خیره شدی.تا بستایم ایستادنت را و تو غرق لذت شوی40...............123وشمردم تا 40 و تو ایستاده بودی.

وتو قدم برداشتی و چشمانم از شوق تر شد.میان خنده و گریه مانده ام.تو بگو چه کنم؟؟؟؟؟؟

پریشب برای اولین بار به تنهایی دو قدم برداشتی و امشب چهار قدم.تو داری راه میروی.آهسته و ترسان .با دستهایی باز برای حفظ تعادلت.و لبخندی از ته دل بر این پیروزی بزرگ.نمیدانم در دلت چه میگذرد.اما میبینم تلاشت را برای ایستادن و راه رفتن و برق خوشحالی را در  چشمانت.

باهر قدمی که برمیداری.پری میگشایم برای پرواز.تو بر زمین قدم میزنی ومن در اوج آسمانها.تو شادی از کشف جدیدت. ومن غرق لذتم از شادی تو......

میدانم که روز ب روز بزرگ و بزرگتر میشوی.قدمهایت استوارتر میشود و کلماتت واضح تر.و تو کم کم از آن موجود وابسته تبدیل به فردی مستقل میشوی. و این سیر تکامل آدمیست!!.استقلال تو اوج لذت من است .بزرگترین وظیفه ام کمک به توست تا به تکامل برسی.و چه شاد میشوم از پیشرفت تو در هر کاری. با آنکه از لحظه لحظه قد کشیدنت سر مست میشوم و از انجام هر کار جدیدت شگفت زده...

  اما چه کنم با این دل که برای وابستگی ات تنگ میشود...............niniweblog.com

پسندها (1)

نظرات (0)