پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 13 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

تبریک تولد با تاخیر وبلاگی😉

Fariba: Fariba: امروز تولد توست و بهترین زمانی که خدا می خواست مرا با هدیه ای شاد کند ! آری درست است این هدیه قبل از وجود خودم از آسمان آمده ولی مهم این است که از آن دل من بوده … تولدت مبارک عزیزترینم ! 20/3/96 جشن چهار نفره ما ‍ ‍ ‍ ...
30 خرداد 1396

شبهای امتحان من و دوتا فسقلام

امتحاناتم شروع شده و دارم سختترین روزها رو میگذرونم. محمد مریض شد و تب کرد دقیقا شب امتحانم و امیر هم برنامه خوابش بهم ریخته . روزها پسرا نمیذران درس بخونم شبها هم که دارم درس میخونم تنهام نمیذارن. عکسها ساعت چهارصبح شب قبل از امتحان میانه ولی امتحان خوب بود اگر تو نبودی من بی دلیل ترین اتفاق زمین بودم تو هستی و من محکم ترین بهانه ی خلقت شدم...
20 خرداد 1396

بوووووووس

الان نشسته بودم یدفعه امیر اومد جلوی صورتمو منو بوسید. واااای که چ حس فوق العاده ایی بود. اولین بار بود که انقدرقشنگ بوس میکرد . تا حالا دهنش باز میکرد و میزد به لپم ولی اینبار بووووس واقعی بود بدون اینکه بهش بگم خداااایااا عاااااشقتم بابت این هدیه های زیبا و دوست داشتنی کوچک ...
10 خرداد 1396

پسرهام دنیای منن

پسر یعنی یه اتاق پر از توپ و تفنگ و ماشین اتاقی پر از رنگهای آبی و سبز و قهوه ای پسر یعنی کله گرفتن و سر زدن به هم و گفتن آخ هم زمان پسر داشتن یعنی کلاه و کفش های اسپرت کوچک یعنی کروات و پاپیون و کت ها و کفش های چرم مردونه سایز کوچک پسر یعنی عاشق موزیک و موسیقی بودن یعنی پسرونه رقصیدن و گفتن آهههه بیا اوه و کلی صداهای پسرونه ی دیگه موقع شنیدن آهنگ و سر و گردن چرخوندن پسر یعنی رقص هلکوپتری و رپی یعنی عاشق آهنگ های ریتمیک خارجی بودن پسر یعنی یه کمد پر از لباسهای پسرونه و شلوارک و شلوارهای بگی و رپی و لباسهای طرح بن تن و بت من و انگری برد و باب اسفنجی پسر داشتن یعنی دست نوازش کشیدن محکم رو صورت مادر و گفتن نازز...
10 خرداد 1396

ثبت نام پیش دبستانی

دیروز گل پسری رو با بابایی برای مصاحبه پیش دبستانی بردیم. بابا فرهاد سرکار بود و نتونست همراهمون بیاد. یه سری از سوال هایی ک از محمدم پرسیدن و جوابهایی که پسرم داد::: دوتا چوب با چی بهم وصل میکنن؟؟ -با پیچ بری نونوایی نون تموم شده باشه چکار میکنی؟؟؟ -میرم از یه نونوایی دیگه نون میخرم نون از چی درست میشه؟؟؟ -خمیر ازدواج چیه؟؟؟ محمد هیچی نگفت سرش انداخت پایین. بعدا بهش گفتم چرا جواب ندادی گفت خجالت کشیدم و یه سری سوال دیگه به هر حال دیروز صبح ثبت نام گل پسرمون در دبستان ادب برای مقطع پیش دبستانی تکمیل شد. انشالله موفق باشی عزیزدلم پسرم ، عزیزترینم با تو بودن احساس قشنگی در من بوجود می‌آورد که به...
10 خرداد 1396

امیر راه میرود..

امیر کوچولوی من از پنجشنبه هفتم اردیبهشت تلاش خودش رو برای راه رفتن شروع کرد و در دو هفته کاملا به راه رفتن مسلط شد. جوجه من از نه ماهگی با کمک راه میرفت ولی به تنهایی در یکسال و دو هفتگی راه رفت. عزیز دل مامان تبریک این عکس هم اولین عکس از راه رفتن امیر کوچولوی ما و عکس های بعدی... ...
4 خرداد 1396

مادرانه

تا پنج سال قبل هفته ای حداقل دو فیلم میدیدم. دنبال کتابهای جدید بودم. به تمام کارهایم می رسیدم سرساعت میخوابیدم، به موقع بیدار میشدم. هر وقت دلم میخواست یک لیوان چای برای خودم درست میکردم و می نشستم برنامه هفتگی می نوشتم. در ماشین فقط به موسیقی مورد علاقه ام گوش میدادم از بیداد شجریان تا سرمستی قربانی. شب تصمیم میگرفتم و صبح اجرا میکردم. الان که نگاه میکنم می بینم تعداد فیلم هایی که در این پنج سال دیده ام به تعداد انگشتان دستم است اما سیزده بار باب اسفنجی آشپز میشود را دیده ام. اگر روزی پلنگ صورتی نبینم روزم شب نمی شود. آنقدر سری کتابهای حسنی را خوانده ام که حفظ شده ام. سه یا چهار آهنگ در ماشین بیشتر تکرار نمیشود تازه باید ...
4 خرداد 1396
1