پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 11 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

16 ماهگی

1392/1/22 2:07
نویسنده : fariba
2,347 بازدید
اشتراک گذاری

           

سلام به همه دوستان گلم و ممنونم از محبتتون.نمیدونید وقتی پیغامهاتون رو میخونم چقدر خوشحال میشم که به یادمون هستید.از صمیم قلب دوستون دارم و بابت اینکه توی این مدت بهتون سر نزدم شرمندهنگران

خوابیدن محمد:

اول از همه از قضیه خوابیدن محمد شروع کنم که توی این مدت شبها تا ساعت ٢ و٣ بیدار بود و از کم خوابی شدید هیچ توانی برای من نمیذاشت.وقتی که بیدار  بود هم نمیشد بیام سراغ کامپیوتر....ناراحتو حسابی دلم براتون تنگ شده بودقلب.که امشب بعد از یک پروزه خیلی سخت موفق شدم ساعت ١١ بخوابونمش.تشویقتشویق.از روز سوم چهارم عید هم که مریض شد تا همین امشب پیش خودم میخوابیدو اکثرا سرش روی متکای من بود.که از امشب دوباره توی تخت خودش خوابید.امیدوارم بهانه نگیره.

کلمات جدید:

پسرکم کلمات:گل.سبز.جیش.و.......

.مئو: (منظور همون پیشی یا گربه)(بجای وازه آمدن هم استفاده میشود)

بف:_(رفت)

عت:(ساعت)

حرف ش:(شیر)

مم:(مامان)

کارهای جدید:

*بدون گرفتن دست به وسیله ای از روی زمین بلند میشه.و خیلی راحت راه میره و زمین نمیخوره.

*وقتی تلفن زنگ بزنه.گوشی رو برمیداره و به من میده.

*بوسیدن صدادار  و دست دادن رو یار گرفته.

*میره پشت کمدها و مبلها قایم میشه و تا ما پیداش نکنیم بیرون نمیاد.

*اعضای بدنش مثل:چشم.گوش.پا. دست.زبون.سر... ر. کامل میشناسه.

*هر کار و هر صدایی که در بیاریم تقلید میکنه.

*گاز گرفتن.

*بالا رفتن و پایین امدن از مبل.

*بازی اتل متل.

*بازی مشت زدن و در اوردن صدای(بوف) و (اوووووو).......(اروم میزنه و از خودش صدای ضربه رو در میاره.این بازی مورد علاقه محمد هست که از دایی یاد گرفته)

*عکس گاو و اسب و ماهی و خانوم(قاب عکس زن) رو میشناسه.و همچنین عکسهای خودشو که تا میبینه ذوق میکنه.عینک

*خاموش و روشن کردن تلویزیون.(هر وقت که بهش بگیم و بعضی وقتها هم از روی لجبازی)

*دیدن عکسهای موبایل و آوردن عکس بعدی با گوشیهای لمسی

*نقاشی کشیدن.

*تا کسی میره دستشویی میره جلوی در و پوشکش رو میگیره میگه :جیش

*وقتی کار اشتباهی انجام میدی.تا مامانو میبینی .میگی:اه...اه...(خودتو دعوا میکنی تا من بهت چیزی نگم)

*وقتی که شیر نمیخوای.شیشه شیرتو پرت میکنی روی زمین

خلاصه پسر ما توی این مدت این کارهارو یاد گرفته و کلی شیرینتر شده.وقتی که باهاش حرف میزنم بادقت بهم گوش میده و خیلی زود یاد میگیره.و متوجه همه حرفهام میشه.و از شیطنتش هم که هزار بار گفتم و دیگه نمیدونم چی باید بگم......

برای دیدن عکسهای محمد به ادامه مطلب برید....

گوگولوی من...

امشب در پارک:

اولین نقاشی محمد:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان حسنا
22 فروردین 92 10:50
ماشالا به این پسری شیطون بلا ماشالا معلومه که خیلی بلامزه تر شده قربون حرف زدنش


مرسی خاله جون.دخمل .سما هم خیلی بامزه شده بود.بوس
مامان ستیانفس
22 فروردین 92 21:29
سلام پیکاسو کوشولو
مامانی واسه ناز پسر شیرین زبون خاله یه اسفند دود کن و از طرف من ببوسش



ماهم هزار تا بوس...
متین من
25 فروردین 92 11:41
سلام فریبا جون چند وقتی نبودی بهت سرمیزدم ای جانم محمدحسین جان چه کارهای بلد شده عزیزم می بوسمت افرین به توپسرباهوش


قربونت برم عزیزم.لطف داری.متین جونی رو ببوس
بهاره مامان ونداد
26 فروردین 92 1:56
پیکاسو کوچولوی منی تو خوشتیپ


مرسی خاله جونم.
مهرشاد
27 فروردین 92 13:32
سلام *-*-*-*-*-*مرسی سر زدی گلم خوشحال شدم لطف داری گلم موفقط باشی با نی نی کوچلو خمشلت بابای