امروز 17/10/91
امروز بعداز ظهر منو نازدون(اسمی که باباش براش گذاشته)باهم رفتیم حمام و باهمدیگه کلی آب بازی کردیم.اولش که نازدونم خیلی ترسیده بود و منو محکم بغل کرده بود.اما بعدش حسابی بازی کرد.
.
اینجا هم پسری با مامان لج کرده و نمیخواد عکس بندازه.تا دوربین و میدید صورتشو به یک سمت دیگه میکرد.
اینجاهم داره مامانشو دعوا میکنه که دیگه عکس نگیره
اینجا هم مامانی حواس محمدو با نور موبایل پرت کرد و عکسشو گرفت.
این عکسم ی نمونه عصبانی مماخ محمد کجاس؟(شرمندم بابت این عکس)
و اینک..........محمد و دیدن تلویزیون(برنامه ضبط شده عمو پورنگ)
دیشب پسرکم و توی تختش گذاشتم تا برم مسواک بزنم بیام.وقتی بر گشتم دیدم گل پسری توی تختش ایستاده و داره چراغ اتاقشو خاموش و روشن میکنه و از خوشحالی گیییییییخ میکشه.
امشب گل پسری رکورد زد و هشت قدم راه رفت.من اینقدر ذوق کردم.فکر کردم دیگه راه افتاده ولی مثل اینکه اشتباه کردم.چون فقط همون یکبار بود ولی پنج تا شش قدم رو راحت میره.امشب من و بابای جوجه روبروی هم نشسته بودیم و جوجمون از بغل بابا راه میرفت تا برسه به مامان بعد دوباره راه میرفت تا برسه به بابا.(البته به خاطر حلقه های رنگی که دستمون بود.نه به خاطر خودمون )
. جوجه من دیگه دوست داره تنهایی راه بره هر وقت نگاش میکنم میبینم داره خودش راه میره.(فدای راه رفتنش)
محمد من جدیدا خیلی حسود شده و تعصب خاصی به من پیدا کرده.کافیه من کسی رو بوس کنم یا تو بغلم بگیرم که صدای جیغ محمد دربیاد.امشب بابای جوجو دیر اومد خونه.وقتی اومد نزدیک من بشینه محمد جیغ زدو اومد باباشو زد و منو گرفت توی بغلش.اگه باباشو بوس کنم که دیگه هیچی باید کتکهاروهم من بخورم.البته این حسادت شامل حال همه میشه. ولی من بیشتر از همه.خلاصه هر کس از روی علاقه به کسی نگاه کنه.جیغ پسر من درمیاد هرچی علاقه بیشتر کتک هم بیشتر.
(فدای ناز پسرم بشم که اینقدر منو دوست داره.قربون حسودیاش.فدای شیطنتاش.آخ که من میمیرم براش)