پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 10 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

مادر که باشی

1393/10/3 21:50
نویسنده : fariba
4,342 بازدید
اشتراک گذاری

مادر که باشی گاهی انقدر نخوابیدی که چشمانت هنگام شیر خوردن نوزادت روی هم میرود و ناگاه چشم باز میکنی و میبینی فقط چند ثانیه ای گذشته و تو باز هم از ترس خفه نشدن کودکت از خواب پریده ای...

مادر که باشی گاهی آنقدر نرم میشوی که وقتی نیمه شب برای چندمین شب که کودک 5 ماهه ات از خواب برمیخیزد و با چشمان بسته و خواب آلوده گریه که نه جیغ و ناله میزند.کمی صبر میکی اما به ناگاه می شکنی و میباری پا به پای کودکت...

مادر که باشی گاهی پاهایت برایت حکم دست هایت را دارند وقتی کودک گریانتدر آغوش توست و لحظه ی نمیتوانی از او دست بکشی و کاری انجام بدهی وسیله ای که لازم داری با دست پا بر میداری...

مادر که باشی گاهی هر عضوی نقش عضو دیگر را میتواند بازی کردن...

مادر که باشی گاهی آنقدر صبور میشوی که خودت پس از گذشت از ان مرحلهوبحران به آن همه جسارت و صبر خودت دست مریزادی میگویی حسابی...

مادر که باشی شبی که کودک بی زبانت گریه میکند تاب نمی آوری حتی لحظه ایبنشینی و همسرت به سهم پدر بودنش کودک را در آغوش مهرش بکشد و نوازش کند داوطلبانه ساعتها اورا راه میبری...

مادر که باشی کودکت که تب میکند.تو میمیری شاید به ظاهر نه اما دلت..حست..روحت میمیرد...

مادر که باشی حاضری تو درد بکشی اما کودکت آرام بخوابد...

مادر که باشی وقتی کودکت از درد به خود میپیچد دنبال دلیل درد در خودت میگردی.چه کردم چه خوردم چه دادم خورد که این گونه کودکم بی تاب است...

مادر که باشی با کوچکترین سرفه کودکت دلت میلرزد که نکند بیمارشده باشد...

مادر که باشی چشمان گریان و خواب آلوده خسته و اشک بار فرزندت آتشت میزند...

مادر که باشی نمیتوانی با هر سرفه کودکت نگویی:جانم قربانت شوم مادر...

مادر که باشی نمیتوای از کنار خیلی چیزها بی تفاوت عبور کنی....

مادر که باشی وقتی غذا میپزی هرچند خودت مریض باشی هم باز هم کودکت

مهم تر است و اورا از انجا دور میکنی...

مادر که باشی حاضری گاهی آب نخوری برای اینکه شیر خواره ات نفخ نکند...

مادر که باشی گاهی باید چشم به بهترین خوردنی ها ببندی و ....

مادر که باشی حاضری چند روز نخوابی اما فرزندت آرام بخوابد...

مادر که باشی حاضری شبها با خستگی و چشمانی ک از شدت خواب میسوزدبنشینی و به فرزندت نگاه کنی...

مادر که باشی گاهی سخت.گاه نرم.گاه آتش و گاه آب میشوی...

مادر که باشی فرق نمیکند چند بچه داری وازچه جنسی دلت میتپد برای فرزندانت...

مادر که باشی تازه میفهمی مادر بودن یعنی چه و تازه مادرت را درک میکنی شاید...

پسندها (3)

نظرات (0)