دو سال و هفت ماهگی برگشت مامانی و بابایی
قند عسلم سلام؛الان یکی از نیمه شبهای ماه رمضونه،ساعت 3 و 45 دقیقه نیمه شبه ،این شبها بازار جام جهانی فوتبال هم داغ داغه!
جیگر مامانی دو سال و هفت ماهش هم تموم شده ولی هنوز همون وروجک شیطونه قبلی هست.که لجبازی و حسودی هم به کارهاش اضافه شده.یه دو هفته ای میشه که به همه حسادت میکنه،اگه من با محبت با کسی حرف بزنم .مثلا بگم عزیزم،،جیغ میزنه و میگه:خودت نگو عزیزم و میاد تو بغلم میشینه،همینطور اگه کسی بامن با محبت حرف بزنه.این قضیه بجز من شامل حال همه میشه
پسرم حروف الفبای انگلیسی، شمارش اعداد تا 10،و حدود ده شعر رو خودش به تنهایی و بدون کمک میخونه
تمام حروف رو بجز (ژ)و( ر)درست تلفظ میکنه و بجای این حروف (ج) و (ل)میگه.به رژ میگه لج
وقتی لباس جدید میپوشیم یا از وسیله جدید استفاده میکنم سریع متوجه میشه و میگه:خودت خوشگل شدی،لباس قشنگ خلیدی?و یا حتی متوجه ارایش کردن من هم میشه و میگه:خودت لج لب زدی?
یه روز که مهمون داشتیم و من ژل درست کرده بودم، محمد هم میخواست ژله بخوره یکی از ژل ها رو بهش دادم وقتی تموم شد گفتم دیگه نداریم.گفت:دالیم،تو یخچال نشسته
محمد روی میز نهارخوری رفته بود و روی شکمش دراز کشیده بود،رفتم بغلش کنم بیارمش پایین، بهم میگه: من چبسیدم منو نکن.
محمد تازگی بیشتر با ماشینهاش بازی میکنه جوجم همه ماشینهاش رو کنار هم میزاره و میاد بمن میگه:خودت کدوم رو میخوای?زرد میخوای? آبی میخوای? بعضی وقتها ماشینها رو به پهلو میزاره بعضی وقتها برعکس میزاره و میگه.:تصادف کردن
هنوز عادت خوابیدن زیر پتو رو از یاد نبرده ، و بعد از خواب سریع پتو رو از رویش کنار میزنه،دیشب اومدم دوباره پتو رو بندازم رویش در
حالت خواب بهم گفت ؛منو زیل پتو نکنید
و مهمترین خبر این ماه برگشت مامانی و بابایی از اراک بود که ایشالا تا یکی دو هفته دیگه میان و توی شهرمون مستقر میشن،و کوچولوی من هنوز هیچی نشده عاشق خونه جدید مامانی و باباییش شده.
پسرکم ببخش اگه بخاطر مشغله زیاد فرصت نمیکنم زود به زود وبلاگت رو آپ کنم ،فقط بدون که مامان عاشقته!
قلب کال من درفصل دستهای تو میرسد،فصلی برای تمام رویاها...دستی برای تمام فصل ها....!