عروسی عمه هما+اثاث کشی بابایی
**٣تیر مصادف با ولادت امام زمان بالاخره عروسی عمه هما هم به خوبی و خوشی برگزار شد. عشق مانند رودخانه است به هر مانعی که بر خورد راه خود را باز میکند. برایتان زندگی عاشقانه ای آرزو میکنم. پیوندتان مبارک **پسرکم هم برای اولین بار همراه بابا فرهاد و بابایی و علی و مامان به آرایشگاه رفت و با جیغ و گریه و دادو ترس کمی موهاشو کوتاه و منظم کرد.و جالب بود که وقتی بابایی(بابای من) بعد از محمد روی صندلی آرایشگاه نشست تا موهاشو کوتاه کنه.محمد برای بابایی اش هم غصه میخورد و گریه میکرد و میگفت:بابایییییییییییییییی (حتما توی دلش میگفته همون بلایی که سر من اوردن حالا دارن سر بابایی میارن ).البته قبلا خودم...