پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

وروووج مخفف وروجک

جدیدا توی خونه پسری رو وروج صدا میکنم مخفف کلمه وروجک،عکسها رو خودتون ببینید بهم حق میدید: عکس اول چند روز پیش و عکس های بعد برای سال گذشته!!       آنقدر دوست داشتنى هستى****که ایستاده هم به دل مى نشینى ...
27 مرداد 1393

20 مرداد 93 هفتمین سالگرد ازدواج

سهم من از زندگی دستان پر مهر تو شد می ستایم من تو را تا اخر عمر هـمسرمـ در میان اوج تنهــــایی تو با من مانده ای تا تو باشی من چه غم دارم ز دنیا هـمسرم کاش میشد تا تمام عمــر همراهم شوی تا نگردم گم به راه زنـــدگانی هـمسرم در شب تار و غمین قلب من تو امدی تا شدی تنها ستاره در شب من هـمسرم آسمان آبی چشمان تو مال من است تا زنم پر در میان آسمانت هـمسرم زندگی از مهرو لبخند پر شور و شر است عاشقم بر آن کلام مهربانت هـمسرم چشمه پاک وزلال مهر تو جاری بود تشنه ام هر دم به رود مهربانی هـمسرم آسمان تار قلبم را تو روشن کرده ای پس بمان در قلب بیتاب نگاهم همسرم ***************  ...
25 مرداد 1393

قندوووووون من

   عکس بالا برای روزی هست که پسرک رو بردیم برنامه کودک مداد رنگی، اول با همه بچه ها رفت داخل و خوشحال بود،یکی دو صحنه هم توی تلویزیون نشونش دادن،اما تا خاله از بچه ها سوال کرد و همه بچه ها بلند جوابش رو دادن و دست زدن.پسرک ترسیدو با هق هق تحویلمون دادنش. البته خودش گفت:نی نی منو زد  ************************************** من و پسرک توی آسانسور منتظریم باباش بیاد ، بخاطر اینکه سرو صدا نکنه، ازش پرسیدم :؛ من:عروسکت رو کی خریده؟ پسرک: دایی جون. من: لاک پشت شب خوابت رو کی خریده؟ پسرک: مریمی. من: دوچرخه ات رو کی خریده؟ پسرک: بابایی در همین حین بابا فرهاد وارد آسانسور شد و پسرک رو به من ...
22 تير 1393

دو سال و هفت ماهگی برگشت مامانی و بابایی

قند عسلم سلام؛الان یکی از نیمه شبهای ماه رمضونه،ساعت 3 و 45 دقیقه نیمه شبه ،این شبها بازار جام جهانی فوتبال هم داغ داغه! جیگر مامانی دو سال و هفت ماهش هم تموم شده ولی هنوز همون وروجک شیطونه قبلی هست.که لجبازی و حسودی هم به کارهاش اضافه شده.یه دو هفته ای میشه که به همه حسادت میکنه،اگه من با محبت با کسی حرف بزنم .مثلا بگم عزیزم،،جیغ میزنه و میگه:خودت نگو عزیزم و میاد تو بغلم میشینه،همینطور اگه کسی بامن با محبت حرف بزنه.این قضیه بجز من شامل حال همه میشه پسرم حروف الفبای انگلیسی، شمارش اعداد تا 10،و حدود ده شعر رو خودش به تنهایی و بدون کمک میخونه تمام حروف رو بجز (ژ)و( ر)درست تلفظ میکنه و بجای این حروف (ج) و (ل)میگه.به رژ می...
15 تير 1393

دو سال و نیمگی

الان ساعت 2:35 نیمه شبه ،امروز شنبه بود و دیروز جمعه 9 خرداد و محمد من 2 سال و نیمه شد،بخاطر پر بودن وقتم با محمد فرصت نمیکنم زیاد نت بیام و چه خاطرات و شیرین کاریهایی رو برای نوشتن و ثبت کردن از دست دادم.امشب هم بی خوابی اومد سراغم و تصمیم گرفتم بیام برای گلم بنویسم.وای هنوز عکسها و خاطرات سفر عیدمون رو هم نذاشتم،خیلی به این وبلاگ بدهکارم!باید خیلی خلاصه و مهمترینها رو بنویسم: *توی پستهای قبل نوشتم که از پوشک گرفتمت و این مرحله رو با موفقیت و خیلی راحت پشت سر گذاشتی،حتی شبهایی که جایی مهمون باشیم و پوشکت کنم ،اصلا پوشکت رو خیس نمیکنی و شبها هم اگه دستشویی داشته باشی صدام میزنی،فقط گاهی ک مشغول شیطنت و بازی هستی خیلی کم لباستو خیس...
11 خرداد 1393

بابایی روزت مبارک

  7 دخـتــَــر کـه بــاشی میـدونـی اَوّلــــیـن عِشــق زنـدگیـتــ پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مُحکــَم تــَریـن پَنــآهگــاه دنیــآ آغــوش گــَرم پـــِدرتـه دخـتــَــر کـه بــآشی میـدونـی مــَردانــه تـَریـن دستــی کـه مـیتونی تو دستـِـت بگیـــری و دیگـه اَز هـــیچی نَتــَرسی دســــتای گَرم وَ مِهـــــرَبون پـــِدرتـه هَر کـجای دنیـا هم بـــاشی چه بـاشه چـه نبــاشه قَویتــریـن فِرشتــه ی نِگهبـــان پـــِدرته .  نبودم و تو بودی ، بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ، حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ، هر روز، هر لحظه، هر آن و...
21 ارديبهشت 1393

مامانم روزت مبارک،دوستت دارم بی نهایت...

           مادرم کودکانه دوستت دارم! سارا مالین: هر زمان كه به آغوشی نیاز دارم آغوشت به روی من باز است . زمانهایی را كه به وجود یك دوست نیاز دارم دلت می فهمد . زمانی كه به آموختن درسی نیاز دارم چشمان بخشنده ات حالتی سختگیرانه و جدی به خود می گیرند . قدرت و عشق تو مرا هدایت كرده و بال پرواز من بوده است . مادرها در هر زمانی  و هر مكانی  و  هر شرایطی كه فرزندانشان به وجود شان نیاز دارند حاضرند حتی زمانهایی كه اصلاً فرزندان دوست داشتنی نیستند .  کاشکی میشد بهت بگم چقدر صداتو دوست دارم چقدر مث بچگی هام  لالایی هاتو دوست دارم سادگی ها تو دوست دارم ، خستگی ها تو دوست ...
31 فروردين 1393

خداحافظ پوشک

سلام؛ از تاریخ 16 فروردین 93 وقتیکه گلم 2 سال و 4 ماهش تموم شده بود،پروژه از پوشک گرفتنش رو شروع کردم،روزها بدون پوشک بود و خودم هر ساعت میبردمش دستشویی، و هر وقت ازش میپرسیدم دستشویی داری? جوابم رو میداد، شبها و مواقعی ک بیرون میرفتیم پوشکش میکردم، که فقط یکبار ی ذره پوشکش رو خیس کرد و بقیه مواقع پوشک کاملا خشک میموند.در کل این مدت سه ، چهار بار خودش رو خیس کرد. شنبه هفته بعد23 فروردین، محمد رو پوشک کردم و رفتیم رستوران برای خوردن شام، که محمد اونجا برای اولین بار گفت:جیش دارم. و از اون روز به بعد  هر وقت دستشویی داره خودش اعلام میکنه . و دیگه پوشک نمیشه؛حتی شبها. نفس من از شیطونیهاش که بگذری در کل پسر خیلی خوب و آرومی هست...
30 فروردين 1393

لحظه تحویل سال 1393 خونه مادربزرگ مامان فریبا

لحظه تحویل سال 1393 خونه مادر بزرگ من... جمع کردن هفت سین بعد از سال تحویل بخاطر شیطنتهای محمدم... عیدی بابایی عباس و مامانی مریم به محمد...لوستر هواپیما برای اتاق گلم عیدی من و بابافرهاد به گل پسری...قالیچه برای اتاق قشنگش  تیپ پسرم برای عید...    **محمد عشق ماهی و شکلات: قبل از عید یه تنگ ماهی شکست که منجر به فوت ماهی قرمز شد.و بعد از اون با ملایمت با ماهیها رفتار میکرد،فقط دستش رو میکرد توی آب و دم ماهی بخت برگشته رو میگرفت و ماهی فرار میکرد و دوباره همان برنامه...که این لطف پسرک بجز ماهی خودمان شامل ماهی تمام اقوام و دوستان نیز گردید...همچنین از شکلات خوردن پسرک ...
21 فروردين 1393