پسر شیطون من
سلام عزیز دلم.پسرک قشنگم.الهی مامان فدای شیطنتات بشه دیشب طبق هر پنجشنبه رفتیم خونه مادرجون و شما حسابی آتیش سوزوندی .دیشب بابافرهاد اداره کار داشت و شب خونه نیومد .ماهم بعداز خونه مادرجون با بابایی و مامانی رفتیم خونشون و شما هم از بس شیطونی کرده بودی.توی ماشین خوابت برد وتا 6 صبح خوابیدی ساعت 6 که بیدار شدی من رفتم برات شیر بیارم.وقتی برگشتم دیدم خوابیدی روی زمین و داری زیر تخت دایی رو نگاه میکنی ومیخندی .منم اومدم ببینم چی توجه شما رو جلب کرده که با یک توپ روبرو شدم . (شب مادوتا توی اتاق دایی خوابیدیم).فدات بشم که عاشق توپ بازی هستی پسرکم . بعد از یک ساعت تلاش بی وقفه اینجانب ...