پسر پاییزی منپسر پاییزی من، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره
پسر بهاری منپسر بهاری من، تا این لحظه: 8 سال و 10 روز سن داره

از تو برای تو مینویسم...

قاصدک از دایی به محمد

دایی خوشگلم  سلام: امروزدر مدرسه واردسایتت شدم وبرات پیغام گذاشتم  که دوست دارم وبه یادتم . وبادیدن عکس هایت انرزی گرفتم وامتحان تاریخم  و ٢٠ شدم.                                           اشعاری از دایی       *گل لوله لوله فراموشم مکن محمدکوتوله        **دیشب از عشق تو از خواب پریدم      ولی خوابم گرفت دوباره خوابیدم&nbs...
14 دی 1391

مروارید هشتم

فکر کنم کادوی کریسمس امسال موشی خان یک مروارید سفید کوچولو باشه.که بابانوئل براش هدیه اورده.و این مروارید هشتمین مروارید صدف دهان محمد من میشه. (دندان پیشین کناری پایین چپ)(12/5/91) ...
13 دی 1391

قدم به قدم

اولین قدم.....دومین قدم.......سومین قدم......... اولین گام ......دومین گام........سومین گام...... در پس اولین قدم افتادن بود و در پس دومین گام شکست.......ودر پس هر شکست تلاشی مضاعف برای ایستادن.......برای راه رفتن.....برای تثبیت قدرت خود........ . وتو ستاره درخشان زندگی من ایستادی بر روی دو پایت.ایستادی و با خنده به من نگریستی و در  چشمان شفافت خوشحالی از شاهکاری که در حال انجامش بودی به وضوح دیده میشد وآنگاه که تعادلت را از دست دادی و افتادی دوباره مصمم تر از قبل با همان خنده معصومت ایستادی و به من خیره شدی.تا بستایم ایستادنت را و تو غرق لذت شوی40...............123وشمردم تا 40 و تو ایستاده بودی. وتو قدم برداشتی و...
12 دی 1391

خانواده من...

سلام من محمد کوچولو هستم.میخواستم درمورد خانوادم ی سری اطلاعات توی وبلاگم بذارم.اسم بابای من فرهاد هست 31 سالشه . مامانم هم فریباست که الان داره به جای من این متنو تایپ میکنه.اونم 22 سالشه.منم محمد تک گل باغ زندگیشونم.    من از طرف خانواده مامانم  یک پدر بزرگ و یک مامان بزرگ دارم که بهشون میگم بابایی و مامانی(که خیلی دوست دارم پیشششون باشم.توی خونشون خیلی بهم خوش میگذره.چون هر کاری بخوام میذارن انجام بدم) و یک دایی 12ساله به اسم علی که خیلی زیاد دوستش دارم.(چون حسابی باهم بازی میکنیم) از طرف خانواده بابام یک مادر بزرگ دارم که بهش میگم :مامان نیر که(اولین بار یادم داد بگم:دست.منم چون دوستش دارم زودی ازش یاد گرفت...
12 دی 1391

دندونای موشی

دندونای موش موشی من تا دیشب که خوابید شش تا بود.از صبح که بیدار شد هفت تا شد.!؟ دندون جدید مبارک قربونت برم.دیگه باید حسابی مراقب دندونات باشیم دندونای موش موشی به ترتیب: دندان پیشین میانی(پایین چپ)7/5 /91                     اواخر هشت ماهگی دندان پیشین میانی(پایین راست)19/5/91                 اوایل نه ماهگی دندان پیشین میانی(بالا چپ)4/7/91                  &n...
12 دی 1391

اولین قدم

گل پسرم سلام.الان ساعت٣٠: ٣ نیمه شبه و تو تازه خوابت برده.من جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم و فیلم میدیدم که تو اومدی و سرتو گذاشتی روی سینمو شروع کردی به آواز خوندن با چشای بسته(از ٥ماهگیت برای خودت لالایی میگفتی).چند دقیقه بعد هم خوابت برد.... الهی من فدات بشممممم منم بغلت کردم و گذاشتمت توی تختت تا آروم بخوابی.الان حدود یک ماهه که توی اتاق خودت میخوابی.منم پایین تختت میخوابم که اگر نیمه شب بیدار شدی.متوجه بشم.اما از عید به بعد باید تنها بخوابی فسقلی. غصه نخور مامانی تا اون موقع عادت میکنی   ***امشب دستتو به دیوار گرفته بودی و نزدیک من ایستاده بودی .بهت نگاه کردم و گفتم بیا بغل مامان .دستتو از دیوار ول کردی و دو قدم راه اومدی ...
10 دی 1391

همه چیز با تو معنی میشود!

میدانم که هنوز خیلی کوچکی کوچکتر از انکه بفهمی حرفهایم را.... اما دل من هم کوچک است.کوچکتر ازآنکه ببینم اشکهای تورا... .بخند دلبندم ...بخند که هرچه دارم مال توست...بخند که مادر همه جا نگهداروکنار توست...بخند که خنده هایت مرهم غم درونم است...بخند که شادی توعشق عالمست.... بخند که دلم به زندگی گرم میشود...زندگی ای که هر دمش باتو بازدم میشود . میخواهم بدانی که اگر دنیا برسرم خراب شود.بازهم من زندگیم را کامل میدانم.زیرا من تورا همه جا کنارم دارم.زیرا نمیتوانم زندگیم را بدون تو تصور کنم.و وقتی خسته از همه فقط مرا میخواهی و در آغوشم آرام میگیری به خود میبالم که مادر توام.....واین نیاز توست که مرا با زندگی پیون...
9 دی 1391

سوگند

محمد عزیزم هرگاه تو را میبینم بیاد می آورم روزهایی را که تو نبودی و چقدر بدون تو همه چیز خالی بود . و بیاد می آورم  بر گزیدن نامت را که یادگاری باشی همنام ، برای پدر مهربانم که انگار خیلی سال است که نیست اما تمام وجودش را بیاد دارم . به پاکی وجود او و به نازنینی طینتش سوگند میخورم ؛ آنگونه پدری باشم که وقتی نبودم احساس بی پدری امروز مرا ادراک کنی ...  فرهاد 9/10/1391 ...
9 دی 1391